به گزارش خبرنگار اقتصادی مشرق ،از آنجا که مشکلات اقتصادی مهمترین مسئله مدنظر مردم در شرایط کنونی است، نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دور یازدهم نیز محور شعارها و وعدههای خود را اهداف شیرین اقتصادی قرار دادهاند.
در این مسابقه وعدههای عجیب و غریب اقتصادی، یک حلقه مفقوده وجود دارد: هنوز مشخص نیست نامزدهای هشتگانه انتخابات، برنامههای اقتصادی خود را به کدام اقتصاددانان و برنامهریزان سپردهاند؟
قالیباف، ولایتی، روحانی، غرضی، رضایی، جلیلی، حداد و عارف، هیچ یک در سطح اقتصادی کشور، متفکر یا صاحبنظر امور اقتصادی به شمار نمیآیند. حتی رضایی که تحصیلات عالیهاش در رشته اقتصاد بوده نیز یک اقتصاددان صاحب نظر و تفکر محسوب نمیشود.
بنابراین، این هشت نفر چارهای نداشته و ندارند که برنامه اقتصادی خود را با مشورت یا حتی در سطح بالاتر با هدایت تیمی از اقتصاددانان صاحبنظر و باتجربه کشور بنویسند. اما این افراد، چه کسانی هستند؟ چه سابقهای دارند؟ پیرو کدام مکتب اقتصادی هستند؟ اساسا اقتصاددانانی که برنامه اقتصادی نامزدهای هشتگانه را نوشتهاند، به مهمترین الگوی اقتصادی کشور یعنی اقتصاد مقاومتی، اعتقاد دارند؟
* تیم اقتصادی متفاوت
هرچند اکثر نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، تاکنون به طور رسمی از تیم اقتصادی مدنظر خود رونمایی نکردهاند، اما آنچه که تاکنون از رفت و آمد شماری از اقتصاددانان به ستادهای نامزدها به دست آمده، بیانگر تناقض میان تفکر اقتصادی یا عملکرد شماری از این اقتصاددانان، با شعارهای نامزدهای مورد حمایت آنها است.
مثلا در حالی که یکی از اعضای ائتلاف سهگانه اصولگرایان در صحبتهای خود بر اهداف انقلابی همچون محوریت خودکفایی در کالاهای اساسی تاکید دارد، اما اکثر اقتصاددانانی که برنامه وی را نوشتهاند، جزو نحله فکریای هستند که اعتقادی به خودکفایی ندارند و تجربه کاری آنها در دولتهای هاشمی و خاتمی نیز این حقیقت را اثبات کرده است. وی همچنین در حالی بر مبارزه با مفاسد تاکید دارد که بعضی از اقتصاددانان حاضر در تیمش، در زمینه سلامت اقتصادی چندان خوشنام نیستند.
همچنین در تیم اقتصادی نامزد دیگر، عموما اقتصاددانان حامی اقتصاد غربی و مدیران دولت اصلاحات حضور دارند.
البته انصافا در میان این نامزدها استثناهایی هم وجود دارد،به طور مثال الیاس نادران ، مسعود درخشان و.... که تجربه و تفکر آنها همراستا با شعارهایی است که نامزدهای مورد حمایتشان دادهاند.
* از کدام طیف
با توجه به این حقایق، این مطالبه جدی وجود دارد که نامزدها صراحتا اعلام کنند آیا قرار است پس از پیروزی در انتخابات با مردان اقتصادی مشخصی همکاری کنند؟ این افراد چه کسانی هستند؟ تیم تصمیمگیری اقتصادی آنها چه اقتصاددانانی هستند؟ این اقتصاددانان در کدام طیف از مکاتب اقتصادی میگنجند: اقتصاد آزاد، سرمایهداری یا اقتصاد اسلامی؟
این سؤالات به این دلیل مطرح میشود که اکنون مهمترین چالش جامعه ایران مسئله معیشت و اقتصاد خانوارهای ایرانی است، البته اغلب نامزدهای احتمالی ریاست جمهوری هم با درک این مهم، در تبلیغات انتخاباتیشان همواره دم از معیشت و اقتصاد خانواده میزنند اما سؤال این است این ایدهها با کدام و چه تیم انتخاباتی-اقتصادي میسر است؟
آیا مشخص است مردان اقتصادی دولت یازدهم که قرار است نظریههای اقتصادیشان حالِ نسبتا نامناسب اقتصاد ایران را خوب کند چه بر سر دارند؟ آیا معلوم است آنها چه کسانی هستند و چه کار قرار است برای درمان این اقتصاد انجام دهند؟
اکنون که سیاست راهبردی نظام جمهوری اسلامی در عرصه اقتصادی، «اقتصاد مقاومتی» است، بدون تردید این انتظار بجا است که نامزدهای مطرح از هماکنون تیم اقتصادی خود را معرفی کنند تا اعتقاد عملی آنها به اقتصاد مقاومتی مشخص شود. بیگمان، اقتصاد مقاومتی را نمیتوان با اقتصاددانان لیبرال و مدیران تکنوکرات، اجرایی کرد.
این حق مردم است که بدانند چه کسانی قرار است در دولت یازدهم، تصمیمات راهبردی اقتصادی کشور را اتخاذ کنند. آیا این افراد، دلبستگی به منظومه فکری رهبر معظم انقلاب در عرصه اقتصاد، یعنی «اقتصاد مقاومتی» دارند؟ نمیتوان شعار اصولگرایی داد اما برنامههای خود را به دست اقتصاددانان اصلاحطلب سپرد.
* نمونه آشکار
نمونه آشکار عواقب ناخوشایند عدم معرفی تیم اقتصادی، به دولت احمدینژاد بازمیگردد. مطمئنا حامیان سال احمدینژاد در سال 1384 اگر میدانستند قرار است افراد اصلاحطلبی چون حسینی، بهمنی، پورمحمدی، خاوری و ... تیم اقتصادی احمدینژاد را تشکیل دهند، نسبت به رای دادن به او وسواس بیشتری به خرج میدادند، چرا که مگر میشود مثلا شعار مبارزه با مفاسد را با چنین افرادی اجرایی کرد؟
احمدینژاد در زمان تبلیغات انتخابات سال 1384، شعارهایی صریح علیه اقتصاد لیبرال میداد و از لزوم اجرای احکام اسلامی در اقتصاد سخن میگفت. همین شعارها باعث حمایت اقتصاددانان علاقهمند به اقتصاد اسلامی از او شد. افرادی چون پرویز داوودی، محمد خوش چهره، حسین عیوضلو، مهدی رضوی یا الیاس نادران که به مقابله تئوریک با سیاستهای لیبرال دولتهای هاشمی و خاتمی مشهور بودند، در آن زمان به حمایت از احمدینژاد پرداختند.
اما با شروع به کار دولت، افراد با بینشهای لیبرال و اصلاحطلب وارد مراکز تصمیمگیری اقتصادی شدند و حتی کار به جایی رسید که مدیران تکنوکراتی که در ابتدای دولت نهم کنار گذاشته شدند، دوباره به مسند امور بازگشتند که خاوری – مدیرعامل فراری بانک ملی - نمونه آنها بود. به طوری که هماکنون تیم اقتصادی دولت احمدینژاد از لحاظ فکری، تفاوتی با دولتهای هاشمی و خاتمیندارد و نتیجه عملکرد آنها هم چندان متمایز نبوده است.
در آینده ای نزدیک اگر برخی از نامزدها از این افراد فاصله نگرفتند ،حتما سوابق اجرایی و تفکرات اقتصادی آنها را برای تصمیم گیری و قضاوت افکار عمومی منتشر خواهیم کرد .
در این مسابقه وعدههای عجیب و غریب اقتصادی، یک حلقه مفقوده وجود دارد: هنوز مشخص نیست نامزدهای هشتگانه انتخابات، برنامههای اقتصادی خود را به کدام اقتصاددانان و برنامهریزان سپردهاند؟
قالیباف، ولایتی، روحانی، غرضی، رضایی، جلیلی، حداد و عارف، هیچ یک در سطح اقتصادی کشور، متفکر یا صاحبنظر امور اقتصادی به شمار نمیآیند. حتی رضایی که تحصیلات عالیهاش در رشته اقتصاد بوده نیز یک اقتصاددان صاحب نظر و تفکر محسوب نمیشود.
بنابراین، این هشت نفر چارهای نداشته و ندارند که برنامه اقتصادی خود را با مشورت یا حتی در سطح بالاتر با هدایت تیمی از اقتصاددانان صاحبنظر و باتجربه کشور بنویسند. اما این افراد، چه کسانی هستند؟ چه سابقهای دارند؟ پیرو کدام مکتب اقتصادی هستند؟ اساسا اقتصاددانانی که برنامه اقتصادی نامزدهای هشتگانه را نوشتهاند، به مهمترین الگوی اقتصادی کشور یعنی اقتصاد مقاومتی، اعتقاد دارند؟
* تیم اقتصادی متفاوت
هرچند اکثر نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، تاکنون به طور رسمی از تیم اقتصادی مدنظر خود رونمایی نکردهاند، اما آنچه که تاکنون از رفت و آمد شماری از اقتصاددانان به ستادهای نامزدها به دست آمده، بیانگر تناقض میان تفکر اقتصادی یا عملکرد شماری از این اقتصاددانان، با شعارهای نامزدهای مورد حمایت آنها است.
مثلا در حالی که یکی از اعضای ائتلاف سهگانه اصولگرایان در صحبتهای خود بر اهداف انقلابی همچون محوریت خودکفایی در کالاهای اساسی تاکید دارد، اما اکثر اقتصاددانانی که برنامه وی را نوشتهاند، جزو نحله فکریای هستند که اعتقادی به خودکفایی ندارند و تجربه کاری آنها در دولتهای هاشمی و خاتمی نیز این حقیقت را اثبات کرده است. وی همچنین در حالی بر مبارزه با مفاسد تاکید دارد که بعضی از اقتصاددانان حاضر در تیمش، در زمینه سلامت اقتصادی چندان خوشنام نیستند.
همچنین در تیم اقتصادی نامزد دیگر، عموما اقتصاددانان حامی اقتصاد غربی و مدیران دولت اصلاحات حضور دارند.
البته انصافا در میان این نامزدها استثناهایی هم وجود دارد،به طور مثال الیاس نادران ، مسعود درخشان و.... که تجربه و تفکر آنها همراستا با شعارهایی است که نامزدهای مورد حمایتشان دادهاند.
* از کدام طیف
با توجه به این حقایق، این مطالبه جدی وجود دارد که نامزدها صراحتا اعلام کنند آیا قرار است پس از پیروزی در انتخابات با مردان اقتصادی مشخصی همکاری کنند؟ این افراد چه کسانی هستند؟ تیم تصمیمگیری اقتصادی آنها چه اقتصاددانانی هستند؟ این اقتصاددانان در کدام طیف از مکاتب اقتصادی میگنجند: اقتصاد آزاد، سرمایهداری یا اقتصاد اسلامی؟
این سؤالات به این دلیل مطرح میشود که اکنون مهمترین چالش جامعه ایران مسئله معیشت و اقتصاد خانوارهای ایرانی است، البته اغلب نامزدهای احتمالی ریاست جمهوری هم با درک این مهم، در تبلیغات انتخاباتیشان همواره دم از معیشت و اقتصاد خانواده میزنند اما سؤال این است این ایدهها با کدام و چه تیم انتخاباتی-اقتصادي میسر است؟
آیا مشخص است مردان اقتصادی دولت یازدهم که قرار است نظریههای اقتصادیشان حالِ نسبتا نامناسب اقتصاد ایران را خوب کند چه بر سر دارند؟ آیا معلوم است آنها چه کسانی هستند و چه کار قرار است برای درمان این اقتصاد انجام دهند؟
اکنون که سیاست راهبردی نظام جمهوری اسلامی در عرصه اقتصادی، «اقتصاد مقاومتی» است، بدون تردید این انتظار بجا است که نامزدهای مطرح از هماکنون تیم اقتصادی خود را معرفی کنند تا اعتقاد عملی آنها به اقتصاد مقاومتی مشخص شود. بیگمان، اقتصاد مقاومتی را نمیتوان با اقتصاددانان لیبرال و مدیران تکنوکرات، اجرایی کرد.
این حق مردم است که بدانند چه کسانی قرار است در دولت یازدهم، تصمیمات راهبردی اقتصادی کشور را اتخاذ کنند. آیا این افراد، دلبستگی به منظومه فکری رهبر معظم انقلاب در عرصه اقتصاد، یعنی «اقتصاد مقاومتی» دارند؟ نمیتوان شعار اصولگرایی داد اما برنامههای خود را به دست اقتصاددانان اصلاحطلب سپرد.
* نمونه آشکار
نمونه آشکار عواقب ناخوشایند عدم معرفی تیم اقتصادی، به دولت احمدینژاد بازمیگردد. مطمئنا حامیان سال احمدینژاد در سال 1384 اگر میدانستند قرار است افراد اصلاحطلبی چون حسینی، بهمنی، پورمحمدی، خاوری و ... تیم اقتصادی احمدینژاد را تشکیل دهند، نسبت به رای دادن به او وسواس بیشتری به خرج میدادند، چرا که مگر میشود مثلا شعار مبارزه با مفاسد را با چنین افرادی اجرایی کرد؟
احمدینژاد در زمان تبلیغات انتخابات سال 1384، شعارهایی صریح علیه اقتصاد لیبرال میداد و از لزوم اجرای احکام اسلامی در اقتصاد سخن میگفت. همین شعارها باعث حمایت اقتصاددانان علاقهمند به اقتصاد اسلامی از او شد. افرادی چون پرویز داوودی، محمد خوش چهره، حسین عیوضلو، مهدی رضوی یا الیاس نادران که به مقابله تئوریک با سیاستهای لیبرال دولتهای هاشمی و خاتمی مشهور بودند، در آن زمان به حمایت از احمدینژاد پرداختند.
اما با شروع به کار دولت، افراد با بینشهای لیبرال و اصلاحطلب وارد مراکز تصمیمگیری اقتصادی شدند و حتی کار به جایی رسید که مدیران تکنوکراتی که در ابتدای دولت نهم کنار گذاشته شدند، دوباره به مسند امور بازگشتند که خاوری – مدیرعامل فراری بانک ملی - نمونه آنها بود. به طوری که هماکنون تیم اقتصادی دولت احمدینژاد از لحاظ فکری، تفاوتی با دولتهای هاشمی و خاتمیندارد و نتیجه عملکرد آنها هم چندان متمایز نبوده است.
در آینده ای نزدیک اگر برخی از نامزدها از این افراد فاصله نگرفتند ،حتما سوابق اجرایی و تفکرات اقتصادی آنها را برای تصمیم گیری و قضاوت افکار عمومی منتشر خواهیم کرد .